لیدی باگ: بالاخره این عملیات هم انجام شد.

کت نوار: اوه بانو, من دیگه باید برم خدانگهدار.

لیدی باگ: خداحافظ

http://bia2skin.ir/theme/abzar/posticon/41.gifروز بعد.

مرینت خمیازه ای کشید و گفت:

صبح بخیر تیکی. و چشمانش را مالید

اما جوابی شنیده نشد.

مرینت داد زد: تیکی!! و دستش را روی گوشش گذاشت اما گوشواره ای نبود.

مرینت وحشت زده از پله اتاقش پایین امد و کیفش را برداشت

مادر مرینت:صبحت بخیر عزیزم  چی شده اینقدر عجله داری؟ بیا صبحانه بخور

مرینت: صبح بخیر مامان نه ممنون یک کار مهم دارم. و در را محکم بست و رفتhttp://bia2skin.ir/theme/abzar/posticon/146.gif

مرینت: باید برم پیش استاد فو اون از همه چیز خبر دره . اون میدونه چی شده.

مرینت: سلام استاد شما میدونید تیکی کجاست و معجزه گرم؟؟!

استاد فو: ببخشید شما از کجا منو میشناسید؟ شما چطوری میدونید من نگهبان معجزه گرام؟

مرینت: چی ام استاد وسط حرف مرینت میپردhttp://bia2skin.ir/theme/abzar/posticon/81.gif

استاد فو: اها فهمیدم تو همکار هاک ماث هستی!!

مرینت: نه اینطور نیست منو چه طور یادتون رفته؟!http://bia2skin.ir/theme/abzar/posticon/111.gifhttp://bia2skin.ir/theme/abzar/posticon/111.gif

ادامه دارد


میراکس# معجزه آسا مرینت ,استاد ,معجزه ,تیکی ,بخیر منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

emohtava شهرستان راور صیغه دائم، موقت، ساعتی علوم قرانی کالای ارزان طاقت بیار امیر عاشقتم